وعده بر دل می دهم وی آمده
ای دل غافل کجا، کی آمده
چشم ما بر در کشید و پیش ما
جای او رنج پیاپی آمده
سوز لحنم این خبر اورده است
بینوایی مجلس نی آمده
چله سرما قلم سوز است و خشک
درکنارش غصه پا پِی آمده
برف آذر هم گواهی می دهد
طی شده فصل خزان، دی آمده
مجتبی حیدری(شنتیا)